هوش مصنوعی: این متن شعری است که درد و اندوه جدایی را توصیف می‌کند. شاعر از اشک‌ها و ناله‌هایش می‌گوید و از بی‌وفایی و سنگدلی معشوق شکایت می‌کند. او از دل‌هایی که در پناه معشوق آرام گرفته بودند و اکنون از درد جدایی رنج می‌برند، سخن می‌گوید. در نهایت، شاعر از روز وداع و از دست دادن دلش می‌گوید و اشاره می‌کند که در آن روز، امیدش به زندگی از بین رفته است.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و احساسی مانند درد جدایی، بی‌وفایی و اندوه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعری و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۴۱

روز وداع گریه نه در حد دیده بود
توفان اشک تا به گریبان رسیده بود

نزدیک بود کز غم من ناله برکشد
از دور هر که نالهٔ زارم شنیده بود

دیدی که: چون به خون دلم تیغ برکشید؟
آن کس که جان بخوش دلش پروریده بود

آن سست عهد سرکش بدمهر سنگدل
ما را به هیچ داد، که ارزان خریده بود

چون مرغ وحشی از قفس تن رمیده شد
آن دل، که در پناه رخش آرمیده بود

زان دردمند شد تن مسکین، که مدتی
دل درد آن دو نرگس بیمار چیده بود

روز وداع دل بشد از دست و حیف نیست
کان روز اوحدی طمع از جان بریده بود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.