هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از آرزوها و امیدهای خود سخن می‌گوید. او از این می‌ترسد که تلاش‌هایش بی‌ثمر بماند و آرزوهایش برآورده نشود. همچنین، از عشق و علاقه‌اش به معشوق سخن می‌گوید و امیدوار است که نامش به گوش او برسد. شاعر از سرکشی و فتنه‌های زمانه نیز شکایت می‌کند و در پایان، از سخن‌پراکنی بی‌هدف پرهیز می‌دهد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۴۶

در هر ولایتی ز شرف نام ما رود
گر دوست بر متابعت کام ما رود

ای باد صبح دم، خبر او بیار تو
آنجا مجال نیست که پیغام ما رود

هر حاصلی که داد به عمر دراز دست
ترسم که در سر هوس خام ما رود

هر لحظه نامه‌ای بنویسم به مجلسی
روزی مگر به مجلس او نام ما رود

دل را گر آرزوست که یابد مراد خود
ناچار بر مراد دلارام ما رود

زین سان که کم نمی‌کند آن شوخ سرکشی
بسیار فتنها که در ایام ما رود

ای اوحدی،مریز دگر دانهٔ سخن
کان مرغ نیست یار که در دام ما رود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.