هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از شاعری است که از عشق و وصال معشوق سخن می‌گوید. او از زیبایی و جذابیت معشوق، ناله‌های عاشقانه، و امید به وصال و صلح با معشوق می‌گوید. همچنین، شاعر از جفاها و سختی‌های عشق و ترس از دوری معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا و ناله‌های عاشقانه نیاز به بلوغ ذهنی و تجربه بیشتری برای درک کامل دارند.

غزل شمارهٔ ۳۶۴

مرا گر ز وصل تو رنگی برآید
رها کن، که نامم به ننگی برآید

عجب دان که از کارگاه ملاحت
جهان را بینگ توینگی برآید

بسی قرن باید که از باغ خوبی
نهالی چنین شوخ شنگی برآید

چنان شکری، کز دهان تو خیزد
مپندار کز هیچ تنگی برآید

از آن زلف مشکین اگر دام سازی
ز هر حلقه‌ای پالهنگی برآید

به امید صلح و کنار تو خواهم
که هر شب مرا با تو جنگی برآید

ز چنگت غمت هر دمی نالهٔ من
به زاری چو آواز چنگی برآید

کمان جفا میکشی سخت و ترسم
گریزان شوی چون خدنگی برآید

بدو نام قربان من کرده باشی
گر از کیش جورت ترنگی برآید

سراسیمه، گفتی: ندانم چرایی؟
بدانی، چو پایت به سنگی برآید

صبوری کند اوحدی، کین تمنا
از آن نیست کو بی‌درنگی برآید
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.