هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و دلدادگی خود به معشوق سخن می‌گوید. او از درد و رنجی که در این راه متحمل می‌شود، شکایت می‌کند و بیان می‌دارد که تمام وجودش در تسلیم معشوق است. شاعر همچنین به تقدیر و سرنوشت اشاره می‌کند و می‌گوید که هیچ حیلت و افسونی نمی‌تواند در برابر تیر قضا مقاومت کند. در نهایت، او از این که تمام این رنج‌ها از سوی کسی است که به او نزدیک است، اظهار تأسف می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. مفاهیمی مانند عشق، تقدیر، و تسلیم در برابر سرنوشت ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد یا نیاز به توضیح بیشتری داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۳۷۱

دلی که در سر زلف شما همی آید
به پای خویش به دام بلا همی آید

بر آستان تو موقوفم، ای سعادت آن
کز آستان تو اندر سرا همی آید

نشانه جز دل ما نیست تیر چشم ترا
اگر صواب رود ور خطا همی آید

اگر بر تو به پا آمدم مرنج، که زود
به سر برون رود آن کو به پا همی آید

به دست حیلت و افسون سپر نشاید ساخت
بر آن رمیده که تیر قضا همی آید

دلم شکایت بیگانگان چگونه کند؟
چو بر من این همه از آشنا همی آید

هم آتشیست که در جان اوحدی زده‌ای
و گرنه این همه دود از کجا همی آید؟
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.