هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌باختگی خود به معشوق سخن می‌گوید. او از درد فراق و نبود معشوق شکایت می‌کند و از دیگران می‌خواهد که معشوق را به او بازگردانند. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق سخن می‌گوید و از عشق سوزان خود می‌نالد. در نهایت، او از دیگران می‌خواهد که اگر معشوق به او بازنگشت، پس از مرگش نیز او را رها کنند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق و مرگ نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۳۷۲

دل می‌برد امشب ز من آن ماه، بگیرید
دزدست و شب تیره، برو راه بگیرید

اندر پی او آه منست آتش سوزان
گر شمع فرو میرد، ازین آه، بگیرید

گردن نکند نرم به فریاد و به زاری
او را ز چپ و راست با کراه بگیرید

ناگه دل من برد، چو آگه شدم، او را
آگاه کنید از من و ناگاه بگیرید

این قصه درازست، مگویید: چه کرد او؟
گویید: دلی گم شد و کوتاه بگیرید

گر زلف چو شستش به کف افتد ز رخ و لب
یک بوسه و ده بوسه، نه، پنجاه بگیرید

تا زنده‌ام او را برسانید به من باز
چون مرده شوم، خواه بشد، خواه بگیرید

زندان دل ما همه چاه زنخ اوست
دلهای گریزنده در آن چاه بگیرید

او گر ندهد داد دل اوحدی امشب
فردا به در آیید و در شاه بگیرید
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.