هوش مصنوعی: این شعر بیانگر گفتگوی عاشقانه‌ای است که در آن عاشق از معشوق خود درخواست‌های مکرر می‌کند، اما معشوق هر بار با پاسخ‌هایی مبهم و گاه بی‌تفاوت از پذیرش درخواست‌های عاشق سر باز می‌زند. عاشق از هجران و بی‌وفایی معشوق شکایت می‌کند، اما معشوق به جای پاسخ مثبت، وعده‌های مبهم برای آینده می‌دهد و حتی گاهی عاشق را به سوی دیگری راهنمایی می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند بی‌وفایی و هجران نیاز به تجربه و بلوغ عاطفی بیشتری دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۳۹۱

دلبر من بر گذشت همچو بهاری دگر
بر رخش از هفت ونه، نقش و نگاری دگر

گفتمش: ای جان، بیا، دست به یاری بده
گفت: نیارم، که هست به ز تو یاری دگر

گفتمش: آخر مکن بیش کنار از برم
گفت: دلم می‌کند میل کناری دگر

گفتمش: از هجر تو گشت نهارم چو لیل
گفت: ازین پیش بود لیل و نهاری دگر

گفتمش: از وصل تو آن من خسته کو؟
گفت که: فردا کنم بر تو گذاری دگر

گفتمش: امروز کن، گر گذری میکنی
گفت که: فردا کنم بر تو گذاری دگر

گفتمش: از کار تو نیک فرو مانده‌ام
گفت: برو بعد ازین در پی کاری دگر

گفتمش: ای بی‌وفا، عهد همین بود و مهر؟
گفت که: می‌آورند چند قطاری دگر

گفتمش: آن دل که من پیش تو دارم، بده
گفت: به از من ببین مظلمه‌داری دگر

گفتمش: ار دیگری عاشق زارم کند؟
گفت: به دست آورم عاشق زاری دگر

گفتمش: ار اوحدی نیست شود در غمت
گفت: به از اوحدی هست هزاری دگر
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.