هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و دلبستگی به معشوق سخن میگوید. او از ناراحتی و تشویش خود در برابر رفتار معشوق و ناتوانی در رسیدن به او میگوید. همچنین، شاعر به ناامیدی و تأثیر نالهها و آههایش اشاره میکند و در نهایت توصیه میکند که اگر کسی نمیخواهد دچار دردسر شود، کمتر به چهرهی معشوق بینظیر نگاه کند.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
غزل شمارهٔ ۴۰۱
شهر بگرفت آن کمان ابرو به بالای چو تیر
خسروان را جای تشویشست ازان اقلیم گیر
بردمش پیش امیری، تا بخواهم داد ازو
چون بدید او را، ز من آشفته دلتر شد امیر
هر دبیری را که فرمایم نبشتن نامهای
پیش او جز شرح حال خویش ننویسد دبیر
آن تن همچون خمیر سیم و آن موی دراز
کرد باریکم چو مویی کش برآرند از خمیر
میل عاشق چون کند دلبر؟ چو نپسندد ر قیب
داد مسکین کی دهد سلطان؟ چو نگذارد وزیر
در دل او عاقبت یک روز تاثیری کند
ناله و آهی که هر شب میرسانم تا اثیر
هر که همچون اوحدی خود را نخواهد مبتلا
گو: نظر کمتر فکن بر روی یار بینظیر
خسروان را جای تشویشست ازان اقلیم گیر
بردمش پیش امیری، تا بخواهم داد ازو
چون بدید او را، ز من آشفته دلتر شد امیر
هر دبیری را که فرمایم نبشتن نامهای
پیش او جز شرح حال خویش ننویسد دبیر
آن تن همچون خمیر سیم و آن موی دراز
کرد باریکم چو مویی کش برآرند از خمیر
میل عاشق چون کند دلبر؟ چو نپسندد ر قیب
داد مسکین کی دهد سلطان؟ چو نگذارد وزیر
در دل او عاقبت یک روز تاثیری کند
ناله و آهی که هر شب میرسانم تا اثیر
هر که همچون اوحدی خود را نخواهد مبتلا
گو: نظر کمتر فکن بر روی یار بینظیر
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.