هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق معشوق می‌گوید و بیان می‌کند که با وجود دوری، صبر از یاد او ندارد. او از ناله‌های خود می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به حالش توجه کند. شاعر همچنین اشاره می‌کند که نامه‌های بسیاری فرستاده اما پاسخی دریافت نکرده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

غزل شمارهٔ ۴۰۲

گر چه دورم، نه صبورم ز تو، ای بدر منیر
دور بادا! که کند صبر ز یاد تو ضمیر

دلم آخر ز تو چون صبر تواند؟ کاول
گلم از خاک سر کوی تو کردند خمیر

چشم ازان غمزه و رخسار بنتوانم دوخت
اگرم غمزه و چشم تو بدوزند به تیر

سر فدا کردم و جان می‌دهم و دل برتست
جگرم نیز مکن خون، که نکردم تقصیر

نکنم قصهٔ زلفت،که حدیثیست دراز
نبرم نام فراقت، که گناهیست کبیر

بارها پیش تو این نامه فرستادم، لیک
دیرها شد که جواب تو نیاور بشیر

چون رسد نامهٔ وصل تو به من؟ چونکه ز کبر
نام من خود ننویسی و نگویی به دبیر

گوش بر نالهٔ من دار و ببین حال دلم
تا ننالم به خدایی ،که سمیعست و بصیر

ناگزیرست که با خولی تو درسازد دل
که ندارد نظر از دیدن روی تو گزیر

فاش کرد اوحدی این واقعه بر پیر و جوان
که: تو معشوق جوانی و منت عاشق پیر
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.