هوش مصنوعی: شاعر در این متن از زندگی ساده و بی‌تکلف در میکده سخن می‌گوید و از حضور در میان رندان و گدایان لذت می‌برد. او از بزرگان و خواجه‌ها خسته شده و ترجیح می‌دهد به جای صومعه و شیخان، در میکده و میان مردم عادی باشد. شاعر به سادگی و بی‌ریایی زندگی در میکده و دوری از تکلفات دنیوی تأکید دارد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به میکده و نوشیدن شراب ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۴۱۹

بیا، که صفهٔ ما بوریای میکده بس
بخور خانه نسیم هوای میکده بس

ز میر و خواجه ملولیم، بعد ازین همه عمر
حضور و صحبت رند و گدای میکده بس

به منعمان بهل آواز چنگ رندان را
ترانهٔ سبک از جار تای میکده بس

ز قلیه‌های بزرگان سر که پیشانی
مرا سه جرعهٔ بر ناشتای میکده بس

گرم به صفهٔ صدر ملک نباشد بار
نشستنم به میان سرای میکده بس

مرا به صومعه، گو: شیخ شهریار مده
سر مرا به جهان خشت‌های میکده بس

گر اوحدی دگری را دعا کند گو: کن
مرا دعای مغان و ثنای میکده بس
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.