هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر عشق و وابستگی خود را به معشوق (که می‌تواند نمادی از خدا یا عشق الهی باشد) بیان می‌کند. شاعر معشوق را تنها دلیل وجودی خود، تنها ایمان و تنها درمان دردهایش می‌داند و همه چیز را در او خلاصه می‌کند. او تأکید می‌کند که معشوق تنها راهنمای او در این راه پرپیچ‌وخم زندگی است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۴۲۰

به رخ شمع شبستانم تویی بس
به قامت سرو بستانم تویی بس

نهان بودی زما، پیداستی باز
کنون پیدا و پنهانم تویی بس

من و ما و دل و جان و سر و مال
همه کفرست، ایمانم تویی بس

اگر در دل کسی بود، آن ندانم
میان نقطهٔ جانم تویی بس

گر از خود دیگری گوید، من از تو
همی گویم، که برهانم تویی بس

مرا پرسند: کز دانش چه دانی؟
چه دانم؟ هر چه میدانم تویی بس

ز گل رویان این عالم که هستند
من آن می‌جویم و آنم تویی بس

نمیدانم که دردم را سبب چیست؟
همی دانم که: درمانم تویی بس

درین راه اوحدی را رهبری نیست
دلیل این بیابانم تویی بس
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.