هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه از اوحدی بیانگر عشق عمیق و شوریدگی شاعر به معشوق است. شاعر از درد فراق، شوق وصال و وفاداری بی‌شائبه خود سخن می‌گوید. همچنین به مفاهیمی مانند صبر در عشق، قدرت عشق واقعی و ناامیدی از دنیای مادی اشاره دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و مفاهیم عرفانی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار بوده و مناسب مخاطبان با درک ادبی بالاتر است.

غزل شمارهٔ ۴۲۷

جفت شادیست بعید، آنکه تو داری شادش
مقبل آنست که آیی به مبار کبادش

دلم از شوق تو شب تا به سحر نعره زنان
تو چنان خفته که واقف نه‌ای از فریادش

از من خسته لب لعل تو دل خواسته بود
کام دل تا ندهد دل نتوانم دادش

آدمی باید و حوای دگر دوران را
که دگر مثل تو فرزند بباید زادش

تن من شد ز تمنای سر کوت چو خاک
وقت آنست که همراه کنم با بادش

دوستی را که مه وصال به اندیشهٔ تست
کی توان گفت که: یک روز می‌آور یادش؟

در دل آن خانه که کردم به وفای تو بنا
موج توفان قیامت نکند بنیادش

اوحدی، با غم شیرین‌دهنان زور مکن
کین نه کوهیست که سوراخ کند فرهادش

آهنین پنجه اگر کوه ز جا برگیرد
نکند فایده بر سنگدلان پولادش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.