هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج شاعر از جفاها و بلاهایی است که بر او وارد شده است. او از یار خطاپرست و فلک دغا شکایت می‌کند و از خداوند می‌خواهد که رحم کند و او را از این مصائب نجات دهد. شاعر همچنین از دوری از یار و انتظار طولانی برای رسیدن به او ابراز ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی دارد.

غزل شمارهٔ ۴۶۴

ای سحری دعای من، در دلش آن جفا مهل
یار خطاپرست را بر سر آن خطا مهل

خستهٔ هر ستم شدم، ای قدم بلا برو
سخرهٔ هر دغل شدم، ای فلک دغا مهل

خاک زمین او شدم، آتش ما فرو نشان
آب ز کار ما بشد، باد در آن سرا مهل

ایکه نهاده‌ای مرا بر سر دل کلاه غم
لطف کن و به دست خود پیرهنم قبا مهل

چند کنی به جنگ من روی جفا؟ که رای زن؟
این که تو جای آشتی، در دل ما بجا مهل

با همه خلق سر خوشی وز من خسته سرکشی
با تو که گفت در جهان: هیچ خوشی بما مهل؟

اوحدی از جفای تو دور شد از کنار تو
مدت انتظار تو دیر شد ای خدا مهل
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.