۳۲۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۶۸

قاصرات الطرف فی حجب الخیام
حال ترکانست گویی والسلام

عکس کین و مهر ایشان کفر و دین
رنگ روی و زلف ایشان صبح و شام

هم به معنی زهره را نایب مناب
هم به صورت ماه را قایم مقام

همچو دولت، گاه دشمن، گاه دوست
همچو گردون، گاه تند و گاه رام

بر ثوابت جزع ایشان را ستم
از کواکب اسب ایشان را ستام

کوچ ایشان رحلت صیف و شتا
خوی ایشان جنبش شمس و غمام

روز نرمی همچو سوسن خوش نسیم
وقت تندی همچو توسن بد لگام

تنگ چشمانند، لیکن دوربین
خوبرویانند، لیکن خویش کام

صحن لشکر گاهشان چرخ و نجوم
هیات خرگاهشان رکن و مقام

روی ایشان در کله خورشید و ماه
چشم ایشان در قبا ماهی و دام

رونق بعظاق رنگ آمیز شان
جلوهٔ طاوس را ماند مدام

میل ترکان کن، که یابی برقرار
نزد ترکان رو، که بینی بر دوام

ساقیان بربری از پیش و پس
بادهای کوثری از کاس و جام

دلبران کاسه گیر بوسه ده
دلبران عشقبار نیک نام

گر مرادی هست اینست، ای پسر
ور بهشتی هست اینست،ای غلام

اوحدی را با چنین قوم اوفتاد
راه سلطانیه و دارالسلام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.