هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساسات درونی خود سخن می‌گوید. او از دریافت نامه‌ای از دوستش صحبت می‌کند که باعث تشویش و نگرانی او شده است. شاعر در پاسخ به نامه، سخنان مهرآمیز می‌نویسد اما نگران است که مبادا کلامش ناخوشایند باشد. او همچنین از دوری از معشوق و دشمنی‌هایی که مانع دیدار او می‌شوند، گلایه می‌کند. در پایان، شاعر نصیحتی به خود و دیگران می‌دهد که با مهر و محبت زندگی کنند و از کینه‌ورزی بپرهیزند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و اخلاقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند دشمنی و کینه‌ورزی ممکن است برای سنین پایین‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۴۶۹

من که باشم؟ که به من نامه فرستند و سلام
گو: به دشنام ز من یاد کن از لب، که تمام

از کجا میرسد این نامه فرو بسته به مهر؟
کز نسیمش نفس مشک بر آید به مشام

نامهٔ دوست همی خوانم و در تشویشم
که جوابش چه نویسم من آشفته پیام؟

می‌نویسم سخن مهر و قلم می‌گوید:
عجب ار نامه نسوزد! که بسوزست کلام

بنوشتم غرض، اما ننمودم بکسی
قصهٔ خاص نشاید که نمایند به عام

دلبرا، می‌کنم از دور سلامت، گرچه
دشمنانم نگذارند که: آیم به سلام

به نصیحت گر خود گوش نکردم، زانست
دلم امروز چنین سوخته و کارم خام

پادشاهی، تو به درویش کجا دل بنهی؟
این قدر بس که نظر باز نگیری ز غلام

اوحدی، با تو گر ایام به کینست مترس
جهد آن کن که به مهری گذرانی ایام
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.