هوش مصنوعی: شاعر در این متن عشق و وابستگی شدید خود به معشوق را بیان می‌کند. او از زیبایی‌های معشوق مانند قامت بلند، دهان و لب‌هایش سخن می‌گوید و احساس می‌کند که در دام عشق او اسیر شده است. شاعر از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند و حالش را بپرسد، زیرا به شدت نیازمند اوست.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۴۷۰

من درین شهر پای بند توام
عاشق قامت بلند توام

مردهٔ آن دهان چون پسته
کشتهٔ آن لب چو قند توام

می‌دوانی و می‌کشی زارم
چون بدیدی که در کمند توام

ای هلاک دلم پسندیده
دولتی باشد از پسند توام

گذری می‌کن، ار طبیب منی
آتشی می‌نه، ار سپند توام

گو: رفیقان سفر کنند که من
نتوانم، که پای بند توام

ز اوحدی باز پرس حال، که من
تا چه غایت نیازمند توام؟
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.