هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌بستگی شدید خود به معشوق سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که با وجود دوری از معشوق، هنوز عشق و سودای او در دلش شعله‌ور است. شاعر از ناتوانی در فراموشی معشوق و پریشانی دل خود می‌گوید و اظهار می‌کند که حتی اگر دیگران او را به ترک این عشق تشویق کنند، قادر به انجام آن نیست. او همچنین از درد هجران و ناتوانی در درمان این درد سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، بیان احساسات پیچیده و درد هجران نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۴۸۱

دلبرا، قیمت وصل تو کنون دانستم
که فراوان طلبت کردم و نتوانستم

خلق گویند: سخن‌های پریشان بگذار
چه کنم؟ چون دل شوریده پریشانستم

گر چه از خاک سر کوی تو دورم کردند
هم‌چنان آتش سودای تو در جانستم

گفته بودم که: بترک تو بگویم پس ازین
باز می‌گویم و از گفته پشیمانستم

گر به درد من سرگشته ترا خرسندیست
بکشم درد تو ناچار، چو درمانستم

آنچه از هجر تو بر خاطر من می‌گذرد
گر به کفار پسندم نه مسلمانستم

اوحدی،عیب من خسته مکن در غم او
چون کنم؟ کین دل مسکین نه به فرمانستم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.