هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دلدادگی به معشوق خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که عشق او به حدی است که حاضر است جان خود را فدای معشوق کند. او از بی‌وفایی دیگران و تلخی فراق شکایت می‌کند و تجربه‌های خود را در این زمینه بیان می‌کند. شاعر همچنین به ناله‌های خود اشاره می‌کند که به گوش معشوق می‌رسد و از این موضوع اطمینان دارد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و تجربیات شخصی است که ممکن است برای نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۵۲۲

صنمی که مهر او را ز جهان گزیده دارم
به زرش کجا فروشم؟ که به جان خریده دارم

دگران نهند خاک در او چو تاج بر سر
نه چو من که خاک آن در ز برای دیده دارم

من دل رمیده حیران شده زان جمال و آنگه
تو در آن گمان که: من خود دل آرمیده دارم

مکن، ای پسر، ز خوبان طلب وفا به جانت
که من این حدیث روز ز پدر شنیده دارم

به فسانه دوش گفتی که: فراق تلخ باشد
صفتش بمن چه گویی؟ که بسی چشیده دارم

خبرم ز مرگ دادند که: چون بود؟ گر آن هم
به فراق دوست ماند، چه خبر؟ که دیده دارم

نه عجب که نالهٔ من برسد به گوش آن مه
که چو اوحدی فغانی به فلک رسیده دارم
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.