هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دلدادگی به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که با وجود رنج‌های فراوان، همچنان به عشق خود وفادار است. او از ناتوانی در رسیدن به معشوق و دیوانگی ناشی از عشق می‌گوید و حتی مرگ به دست معشوق را شهادت می‌داند. شاعر همچنین به ناآگاهی صوفیان از عشق جوانی اشاره می‌کند و خود را پیرو عشق می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۲۵

گر چه در پای هوی و هوست می‌میرم
دسترس نیست که روزی سر زلفت گیرم

گر تو پای دل دیوانهٔ ما خواهی بست
هم به زلف تو، که دیوانهٔ آن زنجیرم

کشتن ما چو به تیغ هوسی خواهد بود
هم به شمشیر تو روزی به شهادت میرم

صد گریبان بدریدیم ز شوق تو و نیست
قوت آن که گریبان مرادی گیرم

صوفیان را خبر از عشق جوانی چون نیست
در گمانند که: من نیز مریدی پیرم

گر سری در سر او رفت چه چیزست هنوز؟
بسر دوست، که مستوجب صد تشویرم

اوحدی پند لطیفست و نصیحت، لیکن
با حریفان ، عجب، ار پند کسی بپذیرم!
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.