هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید. او از باده و نوروز به عنوان نمادهایی برای روشنایی دل و یادآوری معشوق استفاده می‌کند. شاعر از سرزنش‌های دیگران به دلیل عشقش شکایت دارد و بیان می‌کند که تنها عاشقان می‌توانند درد او را درک کنند. او از زیبایی و جمال معشوق چنان مجذوب است که حاضر است همه چیز را فدا کند و حتی از تخت فیروزه‌ای دنیا چشم‌پوشی می‌کند. شاعر در پایان از حیرت و سردرگمی خود در بیان احساساتش می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به سخنانش گوش دهد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از نمادها و استعاره‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارد.

غزل شمارهٔ ۵۳۰

بیار آن، باده، تا دل را به نور او بر افروزم
که بوی دوست می‌آرد نسیم باد نوروزم

به عشقم سرزنش کردی ،ببین آن روی را امشب
که عذرم خود ترا گوید که: من روشن‌تر از روزم

مگو احوال درد من به پیش هر هوسبازی
که جز عاشق نمی‌داند حکایت‌های مرموزم

رها کن، تا بمیرد شمع پیش او ز رشک امشب
که چون باید ز عکس او دگر بارش بر افروزم

رقیب از رشک من هر دم گریبان گو: بدر بر خود
که من چشم از جمال او نمی‌دانم که: بردوزم

من مفلس نمی‌خواهم جلوس تخت فیروزه
که از رخسار او، حالی، جلیس بخت پیروزم

نگارینا، چه بد کردم؟ که نیک از من شدی غافل
نه نیکست این که آزردی به گفتار بد آموزم

من از حیرت نمی‌دانم حدیث خویشتن گفتن
ز قول اوحدی بشنو سخن‌های جگر سوزم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.