هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و فداکاری سخن می‌گوید. او خود را به شمع و معشوق را به پروانه تشبیه می‌کند و بیان می‌کند که حاضر است برای عشقش بسوزد و فدا شود. شاعر همچنین از مفاهیمی مانند ایمان، طاعت، و خلوص در عشق صحبت می‌کند و تأکید می‌کند که حتی اگر معشوق به او پشت کند، باز هم عشقش را حفظ خواهد کرد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا بتوان آن‌ها را به درستی درک کرد.

غزل شمارهٔ ۵۳۱

گر مرغ این هوایی، بال و پرت بسوزم
ور حال دل نمایی، دل در برت بسوزم

من شمع گشتم و تو پروانه، تا به زاری
در پای من بمیری، من در برت بسوزم

چون ز آتشت بسوزم دیگر بشارت آرم
تا بنگرم که هستی، زان بهترت بسوزم

خاکسترت کنم من روزی در آتش خود
وز دستم ار بنالی خاکسترت بسوزم

چون عودت ار بسازم، ایمن مشو، که من گر
در پرده‌ات بسازم، در دیگرت بسوزم

تا غرق عشق گردی در بحر بی‌نشانی
هم بادبان ببرم، هم لنگرت بسوزم

وقتی که نام خود را مؤمن کنی ز طاعت
مؤمن کنی، ولیکن چون کافرت بسوزم

زان رنگ و بوی چندین چون گل مخند، کین جا
گر زانکه عود خامی بر مجمرت بسوزم

گفتی: خلاص یابد، هر زر که خالص آید
من در خلاص غیرت سیم و زرت بسوزم

هان! تا چو اوحدی تو بر هر دری نگردی
ورنه چو خاک کوچه بر هر درت بسوزم
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.