هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از عشوه‌های معشوق، بند دل، زلف‌های کمند مانند، و رنج‌هایی که برای رسیدن به معشوق متحمل می‌شود، شکایت می‌کند. شاعر از عشق نافرجام و دردهای عاطفی که در این راه تحمل کرده، سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۵۳۸

یارب، تو حاضری که ز دستش چه میکشم؟
وز عشوه‌های نرگس مستش چه میکشم؟

صد نوبت آزمودم و جز بند دل نبود
دیگر کمند زلف چو شستش چه میکشم؟

چون آهوان به حکم خطا حلق خویشتن
در حلقه‌های سنبل پستش چه میکشم؟

گفتم: به دامنش بکشم گرد از آسمان
چون گرد بر ضمیر نشستش چه می‌کشم؟

چندین هزار جو و جفا زان دهن، که نیست
از بهر یک دو بوسه که هستش، چه میکشم؟

خونم ز دل گشود و برویم ببست در
بنگر که: از گشاد وز بستش چه میکشم؟

ایدل، ندیده‌ای، برو از اوحدی بپرس
تا از دو لعل کینه پرستش چه میکشم؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.