۳۲۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۳۸

یارب، تو حاضری که ز دستش چه میکشم؟
وز عشوه‌های نرگس مستش چه میکشم؟

صد نوبت آزمودم و جز بند دل نبود
دیگر کمند زلف چو شستش چه میکشم؟

چون آهوان به حکم خطا حلق خویشتن
در حلقه‌های سنبل پستش چه میکشم؟

گفتم: به دامنش بکشم گرد از آسمان
چون گرد بر ضمیر نشستش چه می‌کشم؟

چندین هزار جو و جفا زان دهن، که نیست
از بهر یک دو بوسه که هستش، چه میکشم؟

خونم ز دل گشود و برویم ببست در
بنگر که: از گشاد وز بستش چه میکشم؟

ایدل، ندیده‌ای، برو از اوحدی بپرس
تا از دو لعل کینه پرستش چه میکشم؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.