هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و هجران سخن می‌گوید و از درد دوری معشوق شکایت می‌کند. او از ضعف و ناتوانی خود در برابر عشق و از دست دادن هویت خود در این راه می‌گوید. شاعر به عشق خود وفادار است و حتی در صورت مرگ نیز آرزوی دیدار معشوق را دارد. او از توبه کردن و شکستن دوباره آن نیز سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند توبه و شکستن آن نیاز به درک بالاتری از تجربیات زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۵۴۵

وه! که امروز چه آشفته و بی‌خویشتنم
دشمنم باد بدین شیوه که امروز منم

شد چو مویی تنم از غصهٔ نادیدن تو
رحمتی کن، که ز هجر تو چو موییست تنم

اثری نیست درین پیرهن از هستی من
وین تو باور نکنی، تا نکنی پیرهنم

دهنت دیدم و تنگ شکرم یاد آمد
سخنی گفتی و از یاد برفت آن سخنم

از دهان تو چو خواهم که حدیثی گویم
یاوه گردد سخن از نازکی اندر دهنم

گر بمیرم من و آیی به نمازم بیرون
تا لب گور به ده جای بسوزد کفنم

آتش عشق تو از سینهٔ من ننشیند
مگر آن روز که در خاک نشانی بدنم

خلق گویند: برو توبه کن از شیوهٔ عشق
می‌کنم توبه ولی بار دگر می‌شکنم

گر زند بر جگرم چشم تو هر دم تیری
اوحدی نیستم، ار پیش رخت دم بزنم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.