هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلدادگی خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که از فریب و نیرنگ بیزار است. او از درد و رنج خود می‌گوید و آرزو می‌کند که معشوقش او را به عنوان یکی از نزدیکان خود بپذیرد. شاعر تأکید می‌کند که تنها به یاد معشوق است و هیچ چیز دیگری برایش مهم نیست. او همچنین اشاره می‌کند که رسم و راه معشوق را می‌شناسد و به او میل دارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از واژگان و اصطلاحات ادبی قدیمی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۵۵۲

چو بدیدی که: ز غشقت به چه شکل و به چه سانم
نپسندم که: فریبی به فسون و به فسانم

مکن از غصه زبونم، که نه بی‌دانش و دونم
تو مرا گر نشانسی بشناسد کسانم

ز رخت عهد نجویم، ز لبت شهد نجویم
کارزوی عسلت کرد شریک مگسانم

کس ندانم که تواند که: ز دردم برهاند
تو کس شهر خودم کن، که نه از شهر خسانم

در سر هر که ببینی، هوسی هست و هوایی
در سر من هوس آن که: به پای تو رسانم

به جز آن یاد نخواهم که در آید به ضمیرم
به جز آن نام نشاید که بر آید به لسانم

اوحدی رسم تو دانست و بدو میل نمودی
به منت میل نباشد که نه رسمست و نه سانم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.