هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و زیبایی معشوق و تأثیر آن بر دل و جان خود سخن می‌گوید. او از دست دادن اختیار و دین به خاطر عشق، و از زیبایی‌های معشوق مانند زلف‌های او یاد می‌کند. همچنین، شاعر از حسادت و رنج‌هایی که در راه عشق متحمل شده است، صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

غزل شمارهٔ ۵۸۰

ما تا جمال آن رخ گلرنگ دیده‌ایم
همچون دهان او دل خود تنگ دیده‌ایم

بیرون شد اختیار دل و دین ز چنگ ما
تا ساغر شراب و دف و چنگ دیده‌ایم

آن دل، که دلبران جهانش نیافتند
زان زلفهای تافته آونگ دیده‌ایم

چنگ حسود ما چه گریبان که پاره کرد
زین دامن مراد که در چنگ دیده‌ایم

فرسنگ را شمار جدا کن ز راه ما
زیرا که راه او نه به فرسنگ دیده‌ایم

راهی که نیست بر در او، سهو یافته
پایی که نیست بر پی او، لنگ دیده‌ایم

از قول اوحدی منگر، کین ترانها
یکسر درین نوای خوش آهنگ دیده‌ایم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.