هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم هجران و دوری از معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که با وجود رنج‌های فراوان، هنوز عشق و یاد معشوق در دل او زنده است. او از تلخی‌های عشق شکایت می‌کند اما حاضر است هر زهر و تلخی را از معشوق بپذیرد. شاعر همچنین از ناتوانی خود در سفر و حرکت به دلیل اسارت در عشق می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که او را همراهی کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی بیشتری دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۸۸

مادر غم هجران تو، گر زانکه بمیریم
بر وصل تو یکروز ببینی که: امیریم

ای سرو، که اسباب جوانی همه داری
با ما به جفا پنجه مینداز، که پیریم

گر تلخ شود کام دل ما چه تفاوت؟
کز یاد لب لعل تو در شکر و شیریم

از بهر فرستان این قصه بر تو
پیوسته دوان در طلب پیک و دبیریم

در شهر طبیبیست که داند همه رنجی
او نیز ندانست که: مجروح چه تیریم؟

با روی تو این سختی پیوند که ما راست
بعد از تو روا باشد، اگر دوست نگیریم

گو: قافله بیرون رو و همراه سفر کن
ما را سفر و عزم نباشد، که اسیریم

هر تلخ، که خواهی تو، بگو، تا بنیوشیم
هر زهر، که داری تو، بده، تا بپذیریم

این نامه پراگنده از آنست که بی‌تو
چون اوحدی امروز پراگنده ضمیریم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.