هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و شیفتگی خود به معشوقی زیبا و رعنایی سخن می‌گوید که تمام وجودش را تسخیر کرده است. او از شدت عشق و علاقه‌اش به معشوق می‌گوید که حتی پس از مرگ نیز وفادار به او خواهد بود. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق چنان سخن می‌گوید که گویی جهان را تحت تأثیر قرار داده است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم عرفانی در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۵۹۵

تخت شاهی دارد آن ترک ختن
کی کند رغبت به درویشی چو من؟

جان من چون پر شد از سودای او
بعد ازین جانم نگنجد در بدن

پای او بودی جهان را سجده‌گاه
گر چنین سروی برستی از چمن

بی‌رخش روزی نمی‌بیند دلم
بی‌لبش کامی نمی‌یابد دهن

گر نبودی چهرهٔ او در نقاب
عذر من روشن شدی بر مرد و زن

جمله او باشم، چو بنشینم به فکر
نام او گویم، چو آیم در سخن

بی‌خیال او نبودم در قبا
بی‌وفای او نباشم در کفن

او به رعنایی چنان بر کرده سر
من به تنهایی چنین در داده تن

در غم او،اوحدی، فریاد کن
اوحدی را عشق او بنیاد کن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.