هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و وصال معشوق سخن می‌گوید و از یادآوری خاطرات قدیمی با یاران و وفاداری آن‌ها یاد می‌کند. او از درد فراق و اشتیاق به وصال معشوق می‌نالد و از طبیعت و عناصر آن مانند باد و باران برای بیان احساسات خود استفاده می‌کند. شاعر همچنین از مستی عشق و ناتوانی در درک نصایح هشیاران سخن می‌گوید و عشق خود را به آتش تشبیه می‌کند که با قلبش آمیخته شده است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا بتواند به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۵۹۹

دلا،خوش کرده ای منزل به کوی وصل دلداران
دگر با یادم آوردی قدیمی صحبت یاران

ز خاکت بوی عهد یار می‌یابد دماغ من
زهی!بوی وفاداری، زهی!خاک وفاداران

خوشا آن فرصت و آن عیش و آن ایام و آن دولت
که با مطلوب خود بودم علی رغم طلب‌گاران

بمان ،ای ساربان،ما را به درد خویش و خوش بگذر
که بار افتاده همراهی نداند با سبک باران

خود ، ای محمل‌نشین، امشب ترا چون خواب می‌آید
که از دوش شتر بگذشت آب چشم بیداران

ز آه سرد و آب چشم خود دایم به فریادم
که اندر راه سودای تو این بادست و آن باران

نسیم صبح، اگر پیش طبیب من گذریابی
بگو: آخر گذاری کن، که بدحالند بیماران

اگر یاران مجلس را نصیحت سخت می‌آید
من از مستی نمیدانم، چه میگویند هشیاران؟

چنان با آتش عشقت دلم آمیزشی دارد
که آتش در نیامیزد چنان با عود عطاران

حدیثم را، که می‌سود ز شیرینی دل مردم
بخوان، ای عاشق و درده صلای انگبین خواران

مجوی، ای اوحدی، بی‌غم وصال او، که پیش از ما
درین سودا به کوی او فرو رفتند بسیاران
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.