هوش مصنوعی: این شعر از اوحدی مراغه‌ای، شاعر قرن هفتم هجری، بیانگر عشق و دلدادگی شاعر به معشوق است. شاعر از دوری و بی‌خبری از معشوق شکایت می‌کند و از عشق و ولوله‌ای که در دلش ایجاد شده سخن می‌گوید. او از تلاش‌های خود برای رسیدن به وصال معشوق می‌گوید و از جفاهایی که در این راه متحمل شده است. شاعر همچنین تأکید می‌کند که در غم عشق، نباید به دیگران تکیه کرد و باید درد دل خود را تحمل کرد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات پیچیده‌ی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۶۰۴

ای کس ما، چون شدی باز مطیع کسان؟
بی‌خبریم از لبت، هم خبری می‌رسان

نیست مجال گذر بر سر کویت، ز بس
ولولهٔ اهل عشق، دبدبهٔ حارسان

در دل بی‌دانشان مهر تو دانی که چیست؟
مصحف و دست یهود، گوهر و پای خسان

از گل روی تو چون یاد کنم در چمن
نعره زنم رعدوش، گریه کنم ابرسان

این نفس گرم را ز آتش عشقی شناس
تا نبود در ضمیر چون گذرد بر لسان؟

یک نفس، ای ساروان، پیشروان را بدار
تا به شما در رسد قافلهٔ واپسان

گوهر وصل تو من باز به دست آورم
یا به نماز و نیاز، یا به فسون و فسان

چند کنی، اوحدی، ناله؟ که در عشق او
تیر جفا خورده‌اند از تو نکوتر کسان

در غمش از دیگری هیچ معونت مجوی
دود دل خویشتن به ز چراغ کسان
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.