هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از درد دل‌های خود با معشوق و رقیبانش می‌گوید و از این که حال خود را به دیگران نمی‌تواند بیان کند، اظهار ناراحتی می‌کند. همچنین، از غم و اندوهی که بر او تحمیل شده و از جوانانی که از او پیشی گرفته‌اند، شکایت می‌کند. شاعر از ناتوانی خود در بیان احساسات و از دست دادن فرصت‌ها سخن می‌گوید و در نهایت، از زخم‌هایی که از نگاه دیگران خورده است، گلایه می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و احساسی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۶۱۱

قصهٔ یار سبک روح نگفتم به گرانان
که چنین حال نشاید که بگویند به آنان

ای که جان خواسته‌ای از من بیدل، بفرستم
جان چه چیزست؟ که زودش نفرستند به جانان

جان به تن باز رود کشتهٔ شمشیر غمت را
در لحد نام تو گر بشنود از مرثیه خوانان

بر سر خوان خیال تو ز بس خون که بخوردیم
پیر گشتیم و ز ما صرفه ببردند جوانان

من به شیرین سخنی آب نمی‌یابم و کرده
بارها غارت حلوای لبت چرب زبانان

حال من پیش رقیبان تو دانی به چه ماند؟
قصهٔ گرگ دهن بسته و انبوه شبانان

گر چه از مدعیان واقعهٔ خود بنهفتم
هیچ پوشیده نشد بر نظر واقعه دانان

گر بخندد لب من عیب مکن هیچ، که حالی
مدتی هست که دل تنگم ازین تنگ دهانان

بر رخ چون سپرش تیر نظر گر نفگندی
اوحدی، زخم چرا خوردی ازین سخت کمانان؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.