هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و دل‌بستگی عمیق خود به معشوق سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که هیچ کس به شیرینی و زیبایی معشوق او نیست و هیچ عاشقی به اندازه‌ او مسکین و غم‌خوار نیست. شاعر از ناامیدی و دوری از معشوق شکایت می‌کند و می‌گوید که حتی در بیداری نیز به وصال معشوق نمی‌رسد. او از دل خود می‌خواهد که در جستجوی زندگی به تاریکی نرود، زیرا تنها در کنار معشوق است که می‌تواند زندگی واقعی را تجربه کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و دوری از معشوق نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۶۱۹

شیرین‌تر از دلدار من دلدار نتوان یافتن
مسکین‌تر از من عاشقی غم‌خوار نتوان یافتن

در دهر چون من بیدلی سرگشته کم پیدا شود
در شهر چون او دلبری عیار نتوان یافتن

ما را ملامت گو: مکن زین پس به مستی، اوحدی
کز دور چشم مست او هشیار نتوان یافتن

هرگز به بیداری کجا دستم به وصل او رسید؟
چون یک شب این بخت مرا بیدار نتوان یافتن

ای دل، گر آب زندگی جویی، به تاریک مرو
کین کار بیرون از لب آن یار نتوان یافتن

زین‌سان که من می‌بینم این آشفتگی، سالی دگر
اندر دیار عاشقی دیار نتوان یافتن

بالای سرو بوستان هم نغز می‌آید، ولی
در سرو بستانی چنین رفتار نتوان یافتن

در کارگاه سینه چون سودای او بر کار شد
یک لحظه ما را بعد ازین در کار نتوان یافتن

ای اوحدی، گر خون شود دل در غم او، گو: بشو
بی‌محنتی وصل چنان دلدار نتوان یافتن
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.