هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که بدون یاد و حضور معشوق، آرامش و شادی از او دور است. او از درد عشق و رنج فراق شکایت می‌کند و می‌گوید که حتی اگر معشوق او را آزار دهد، باز هم از او درمان می‌خواهد. شاعر احساس می‌کند که در جهان تنها و رسوا شده است و هر فریادش نشان‌دهنده درد و رنج اوست.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و احساسی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌های عاطفی دارد. همچنین، بیان درد و رنج عشق و فراق ممکن است برای سنین پایین‌تر قابل درک نباشد یا احساسات منفی ایجاد کند.

غزل شمارهٔ ۶۳۸

نه بی‌یادت برآید یک دم از من
نه بی‌رویت جدا گردد غم از من

بزن بر جانم آن زخمی، که دانی
به شرط آنکه گویی: مرهم از من

دلم را خون تو میریزی و ترسم
که خواهی خون بهای دل هم از من

مرا از هر که دیدی بیش کشتی
مگر کس را نمی‌بینی کم از من؟

اگر آهی بر آرم زین دل تنگ
به تنگ آیند خلق عالم از من

کجا کارم ز قدت راست گردد؟
که برگشتی چو زلف پر خم از من

به سودای تو گشت از هر کناری
جهان پر نوحه و پر ماتم از من

چنان رسوا شدم در عالم این بار
که گویی: پر شدست این عالم از من

بسان اوحدی، دور از تو، بیمست
که فریادی برآید هر دم از من
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.