هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و درد ناشی از آن سخن می‌گوید. او خود را عاشق و دیوانه‌وار دلبسته به معشوق توصیف می‌کند و از رنج‌ها و بی‌قراری‌های عشق می‌گوید. شاعر از ترس بدنامی و رسوایی نمی‌هراسد و آماده است تا تمام وجود خود را به معشوق بسپارد. او از درد دل و اشک‌هایش می‌گوید و بیان می‌کند که هیچ چاره‌ای برای درد دلی که دارد نمی‌یابد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد و رنج عشق و بی‌قراری‌های ناشی از آن ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین و نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۶۴۵

جور دیدم تا بدید آن خسرو خوبان که من،
عاشقم، وز من بپوشانید رخ چندان که من،

در غمش دیوانه گشتم، بی رخش مجنون شدم
سر به صحراها نهادم، فاش گردید آن که من،

خوف بدنامی ندارم، بیم رسواییم نیست
ور بمانم مدتی دیگر چنان می‌دان که من،

دل به درد او سپارم، تن به مهر او دهم
وآن بلا را کس نداند بعد از آن درمان که من،

هر چه گویم راست گویم، وین بتر کز هر طرف
من دوای درد دل پرسان و دل ترسان که من،

هم به ترک سر بگویم، هم دل از جان بر کنم
وآن زمان درد دلم را چاره‌ای نتوان که من،

دل ز غم خون کرده باشم، خون ز مژگان ریخته
ور چنین باشد حدیثم کی شود پنهان که من،

دیده‌ای پر اشک دارم، چهره‌ای پر خون دل
واندر این محنت نخواهم شست دست از جان که من،

اوحدی را می‌شناسم، طالع خود دیده‌ام
ور تو حالم را بدانی، رحمت آری زآن که من،
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.