هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و جدایی می‌نالد و از غم و محنتی که در راه عشق متحمل شده است سخن می‌گوید. او از بی‌توجهی معشوق و رفتار ناعادلانه‌اش شکایت می‌کند و خود را در مقایسه با دیگران حقیر و غریب می‌بیند. شاعر همچنین به خداوند پناه می‌برد و از او طلب یاری می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق و شکایت از معشوق ممکن است برای سنین پایین‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۶۴۶

ای اوفتاده در غم عشقت ز پای من
گر دست اوفتاده نگیری تو، وای من!

نای دلم مگیر به چنگ جفا چنین
کز چنگ محنت تو ننالم چو نای من

پشتم چو چنبر از غم و نیکوست ماجری
دل بسته‌ام در آن رسن مشک‌سای من

گردن بسی بگشت، تن و دل به جای بود
روی ترا بدیدم و رفتم ز جای من

دشمن لب تو بوسد و در آرزوی آن
کز دور بوسه می‌دهمت، خاک پای من

سگ بر در سرای تو گستاخ و من غریب
ای بندهٔ سگان در آن سرای من

درد ترا به خلق چو گویم چو اوحدی؟
آن به که اعتماد کنم بر خدای من
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.