۳۱۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۴۶

ای اوفتاده در غم عشقت ز پای من
گر دست اوفتاده نگیری تو، وای من!

نای دلم مگیر به چنگ جفا چنین
کز چنگ محنت تو ننالم چو نای من

پشتم چو چنبر از غم و نیکوست ماجری
دل بسته‌ام در آن رسن مشک‌سای من

گردن بسی بگشت، تن و دل به جای بود
روی ترا بدیدم و رفتم ز جای من

دشمن لب تو بوسد و در آرزوی آن
کز دور بوسه می‌دهمت، خاک پای من

سگ بر در سرای تو گستاخ و من غریب
ای بندهٔ سگان در آن سرای من

درد ترا به خلق چو گویم چو اوحدی؟
آن به که اعتماد کنم بر خدای من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.