هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از مفاهیم عرفانی و فلسفی سخن میگوید. در آن، شخصیتی به نام 'دوست' از شهری ناشناخته (لامکان) میآید و با تغییر شکلهای مختلف (مانند لیلی و مجنون) و نمادهای معنوی (مانند آیت نور و سوره نون) ظاهر میشود. سپس، با ترکیب عناصر طبیعی مانند عسل، تین، روغن و زیتون، معجونی میسازد که برای درمان دردها و دفع زهرها استفاده میشود. در پایان، اوحدی از این معجون میچشد و دچار جنون و دیوانگی میشود.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از نمادها و استعارههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.
غزل شمارهٔ ۶۴۷
دوست با کاروان کن فیکون
آمد از شهر لامکان بیرون
عور گشت از لباس بیچونی
باز پوشید کسوت چه و چون
گه بر آمد به صورت لیلی
گه در آمد به دیدهٔ مجنون
گاه مشهور شد به آیت نور
گاه مذکور شد به سورهٔ نون
چون به آب و زمین او بر رست
ریشه و بیخهای گوناگون
پیش کافور و زنجبیل نهاد
عسل و تین و روغن و زیتون
میسرشت این چهار جنس بهم
مدتی چون تمام شد معجون
دردها را درو نهاد دوا
زهرها را ازو نبشت افسون
اوحدی شربتی از آن بچشید
گشت دیوانه والجنون فنون
آمد از شهر لامکان بیرون
عور گشت از لباس بیچونی
باز پوشید کسوت چه و چون
گه بر آمد به صورت لیلی
گه در آمد به دیدهٔ مجنون
گاه مشهور شد به آیت نور
گاه مذکور شد به سورهٔ نون
چون به آب و زمین او بر رست
ریشه و بیخهای گوناگون
پیش کافور و زنجبیل نهاد
عسل و تین و روغن و زیتون
میسرشت این چهار جنس بهم
مدتی چون تمام شد معجون
دردها را درو نهاد دوا
زهرها را ازو نبشت افسون
اوحدی شربتی از آن بچشید
گشت دیوانه والجنون فنون
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.