هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به دوری از معشوق است. شاعر از درد جدایی و نبود معشوق شکایت می‌کند و احساس می‌کند که بدون او زندگی برایش بی‌معناست. او از غم و اندوهی که در نبود معشوق بر او چیره شده است، سخن می‌گوید و احساس می‌کند که حتی زیباترین چیزها در نبود معشوق برایش بی‌ارزش است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و بیان شاعرانه ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۶۷۵

دل من خستهٔ یاریست بی‌تو
تنم در قید بیماریست بی‌تو

مرا گوییکه: بی‌من جان همی ده
کرا خود غیر ازین کاریست بی‌تو؟

ترا در سر دلازاریست بی‌من
مرا با خود دلازاریست بی‌تو

تو فخری میکنی بر من، چه حاجت؟
مرا از خویش خود عاریست بی‌تو

دلی را شاد پنداری تو، زنهار!
مپندار این که پنداریست بی‌تو

فضای هفت کشور بر دو چشمم
ز غم چون چاره دیواریست بی‌تو

هر آن گل کز گلستانی بر آید
به چشم اوحدی خاریست بی‌تو
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.