هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که بر اهمیت عشق و رسیدن به معشوق الهی تأکید دارد. شاعر از وابستگی به ظواهر دنیوی و ابزارهای مادی برای رسیدن به معشوق دوری می‌کند و بر رسیدن به حقیقت عشق از طریق درک باطنی تأکید می‌نماید. او از خواب، آرامش، و حتی مفاهیم دینی و کفر به عنوان موانع درک حقیقت عشق یاد می‌کند و بر این باور است که تنها با سوختن در آتش عشق می‌توان به وصال معشوق رسید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۶۸۸

دل سرای خاص شد، از مجلس عامش مگو
جان چو بر جانان رسید، از پیک و پیغامش مگو

مرغ جان ما، که از تار بدن بودش قفس
باز دست شاه گشت، از دانه و دامش مگو

ما از آن یوسف به بویی قانعیم، ای باد صبح
بوی پیراهن چو آوردی، ز اندامش مگو

ای که میگویی: خیال او توان دیدن به خواب
مرد چون شوریده گشت، از خواب و ارامش مگو

آنکه روی دوست دید، او را به کفر و دین چه کار؟
و آنکه مست عشق گشت، از باده و جامش مگو

چند گویی: پخته‌ای باید که گردد گرد او؟
سینهٔ ما سوختست، از پخته و خامش مگو

دوش میگفتی که: دانستم که خون من که ریخت؟
آنکه میدانی همانست، اوحدی نامش مگو
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.