هوش مصنوعی: این متن بیانگر درد و رنج عاشقی است که از جدایی و دوری معشوق رنج می‌برد. شاعر از دل و دیده‌ای سخن می‌گوید که در اثر عشق و غم از دست رفته‌اند و از صبری که معشوق از او طلبیده، بی‌بهانه است. او از عشق و جدایی سخن می‌گوید و از دست دادن همه چیز در راه این عشق را توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۷۳۴

آن دل که مرا بود و توی دیده سلبوه
و آن تن که کشیدی به کمنمدش جذبوه

و آن دیدهٔ دریا شده را درد و غم او
صد بار به دستان مصیبت صلبوه

و آن سینهٔ آتشکده را غمزهٔ چشمش
ناگاه به شمشیر جدایی ضربوه

اسباب دل و دین مرا لشکر عشقش
ترکانه به یک تاختن اندر نهبوه

من راز شب خود بچه پوشم؟ که بدین رخ
از خون دل و دیده چه روشن کتبوه!

گر جان طلبند از من دلسوخته ایشان
بحثی نتوانم که هم ایشان و هبوه

با او ز پدر یاد نکردیم وز مادر
کورا به فدا باد ابونا وابوه!

گویند: به دل صبر کن از یار و ندارم
آن صبر که ایشان ز دل من طلبوه

با اوحدی آن قوت غالب که تو دیدی
یک باره فنا گشت چو ایشان غلبوه
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.