هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و وصال معشوق سخن می‌گوید. او با توصیف زیبایی‌های معشوق و احساسات خود، به بیان لحظه‌ای از عشق و بوسه‌ای که میان آن‌ها رد و بدل شده می‌پردازد. همچنین، شاعر به رقیب و واکنش او اشاره می‌کند و از عشق خود به معشوق دفاع می‌کند. در نهایت، شاعر تأکید می‌کند که عشق واقعی نیازمند تحمل جفا و بلاست.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده‌تر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۷۳۶

ز لعلش بوسه‌ای جستم، بگفت: آری، بگفتم: کی
بگفت: ای عاشق سرگشته، صبرت نیست هم در پی؟

لبی بگشود چون شکر که با عناب گیرد خو
رخی بنمود چون شیرین که از شبنم پذیرد خوی

به کام خود چو پیش آمد ببوسیدم به کام دل
لبی چون لاله در بستان، رخی چون آتش اندر دی

رقیب آن دید و با من گفت: هی! هی! چیست این عادت
در آن حال، ای مسلمانان، کرا غم دارد از هی‌هی؟

نسیم زلف او یابم چو بر آتش نهم عنبر
نشان لعل او بینم چو اندر دست گیرم می

اگر چون نی کنی زاری مه و سال از فراق او
عجب نبود، که سال و مه دم او می‌خورم چون نی

بسان اوحدی باید جفا بین و بلا ورزی
کسی کش رای آن باشد که پیوندی کند با وی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.