هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از زبان شاعری است که از دوری و نبودن معشوق شکایت می‌کند. شاعر از بسته بودن راه وصال و نگاه معشوق به خود گله می‌کند و از زیبایی‌های معشوق مانند زلف و خال او سخن می‌گوید. همچنین، شاعر از آرزوی بوسه و وصال معشوق می‌گوید و از این که دلش در قفس عشق معشوق اسیر شده است، اظهار ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند اسارت دل و شکایت از دوری معشوق نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر شکل می‌گیرد.

غزل شمارهٔ ۷۴۰

با دگری بر غم من عقد وصال بسته‌ای
ورنه به روی من چرا در همه سال بسته‌ای؟

گرهوس شکار دل نیست ترا؟ ز بهر چه
زلف چو دام خویش را دانهٔ خال بسته‌ای؟

آهوی چشم خویش را ز ابروی عنبرین سلب
قوس سیه کشیده‌ای، طوق هلال بسته‌ای

از دهن تو بوسه‌ای داشتم آرزو، ولی
چون طلبم؟ که بر لبم جای سال بسته‌ای

مرغ دل مرا، دگر، تا نکند هوای کس
در قفس هوای خود کرده و بال بسته‌ای

در هوس خیال تو خفتنم آرزو کند
گر چه تو خواب چشم من خود به خیال بسته‌ای

از پی آنکه اوحدی دست بدارد از رخت
پردهٔ ناز و سرکشی پیش جمال بسته‌ای
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.