هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر به خداوند خطاب میکند و از وضعیت خود و دیگران شکایت میکند. او از بیتوجهی خداوند به مشکلاتش و توجه به دیگران گلایه میکند. همچنین، شاعر از زیباییها و نعمتهای خداوند یاد میکند و از او میخواهد که به او نیز توجه کند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۷۳۹
یارب! تو دوش با که به شادی نشستهای؟
کامروز بیغم از در ما باز جستهای
از روی عشوه بند قبا را گشاده باز
وز راه شیوه طرف کله بر شکستهای
سیم از میان ببرده و در کیسه ریخته
زر در کمر کشیده و بر کوه بستهای
امروز گو: شکفته مشو هیچ گل، که تو
صد گلبن شکفته و صد لاله دستهای
گل نقل نیست باده بنه، کز دهان و لب
یک خانه شهد و شکر و عناب و پستهای
برخیز و شمع را بنشان، یا بهل چنان
تا شمع بیندت که چنین خوش نشستهای
گر دیگری ز حسرت او غصه میخورد
ای اوحدی، تو باری ازین غصه راستهای
کامروز بیغم از در ما باز جستهای
از روی عشوه بند قبا را گشاده باز
وز راه شیوه طرف کله بر شکستهای
سیم از میان ببرده و در کیسه ریخته
زر در کمر کشیده و بر کوه بستهای
امروز گو: شکفته مشو هیچ گل، که تو
صد گلبن شکفته و صد لاله دستهای
گل نقل نیست باده بنه، کز دهان و لب
یک خانه شهد و شکر و عناب و پستهای
برخیز و شمع را بنشان، یا بهل چنان
تا شمع بیندت که چنین خوش نشستهای
گر دیگری ز حسرت او غصه میخورد
ای اوحدی، تو باری ازین غصه راستهای
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.