۳۲۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۴۸

همچو گل صد گونه رنگ آورده‌ای
غنچه‌وارم دل به تنگ آورده‌ای

سوی من هر دم ز زلف و خال و خط
لشکری دیگر به جنگ آورده‌ای

در مخالف میزنی چون دف مرا
راستی نیکم به چنگ آورده‌ای

چون تو آهو زاده‌ای حیفست حیف!
کآنچنان خوی پلنگ آورده‌ای

بی‌گناهم کشته‌ای صدبار و باز
رفته‌ای، صد عذر لنگ آورده‌ای

بس جهودی میکشم، گویی، مرا
با اسیران از فرنگ آورده‌ای

اوحدی را خاک پای خویش خوان
چونکه دستش زیرسنگ آورده‌ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.