۳۴۲ بار خوانده شده
چه پیکری؟ که ز پاکی چو گوهر نابی
زهی، سعادت آن خفته کش تو هم خوابی
نقاب طرهٔ شبرنگ زیر چهره چه سود؟
که چون ستارهٔ روشن ز زیر میتابی
دلم ز پستهٔ تنگ تو چون براندیشد
به چهر زرد و دم اشکهای عنابی
بقای حسن چو گل چند روز میباشد
بکوش تا مگر این چند روز دریابی
کشیدهای چو کمان دشمن مرا در بر
مرا ز پیش میفگن چو تیر پرتابی
منت ز تافتن زلف منع میکردم
چنان شدی که کنون روی نیز میتابی
بیا، که مردمک چشم اوحدی بیتو
به اشک دیده فروشد چو مردم آبی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
زهی، سعادت آن خفته کش تو هم خوابی
نقاب طرهٔ شبرنگ زیر چهره چه سود؟
که چون ستارهٔ روشن ز زیر میتابی
دلم ز پستهٔ تنگ تو چون براندیشد
به چهر زرد و دم اشکهای عنابی
بقای حسن چو گل چند روز میباشد
بکوش تا مگر این چند روز دریابی
کشیدهای چو کمان دشمن مرا در بر
مرا ز پیش میفگن چو تیر پرتابی
منت ز تافتن زلف منع میکردم
چنان شدی که کنون روی نیز میتابی
بیا، که مردمک چشم اوحدی بیتو
به اشک دیده فروشد چو مردم آبی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.