هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دلبستگی خود به معشوق سخن میگوید. او از رنجها و محنتهایی که در راه عشق متحمل شده است، شکایت میکند و از معشوق میخواهد که به او توجه کند. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق تعریف میکند و از این که معشوق به او بیتوجه است، ناراحت است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات پیچیدهی ادبی ممکن است برای سنین پایینتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۷۹۶
بر من نمینشینی نفسی به دلنوازی
بنشین دمی، که خون شد دل من ز چاره سازی
همه سر بر آستان تو نهادهایم، تا خود
تو رخ که بر فروزی و سر که بر فرازی؟
منت، ای کمر، چه گوی؟ که بر آن میان لاغر
چه لطیف مینمایی! چه شگرف میبرازی!
غرض تو کشتن ماست و گرنه از چه معنی
رخ خوب مینگاری؟ سر زلف میترازی؟
چو رود ز بوسهٔ تو سخنی، سخن نگویم
که حدیث تنگ دستان نبود چنان نمازی
جگر من مسلمان بخوری بدان توقع
که شود به کشتن من دل کافر تو غازی
دل من بسوخت زلف تو، گمان نبرده بودم
که حدیث ما و زلف تو کشد بدین درازی!
من ازین بلا و محنت، نه شگفت اگر بنالم
تو بدان جمال و خوبی چه کنی؟ اگر ننازی
مکنید عیب چندین، اگرش نگاه کردم
که ازو نمیشکیبم،من بیدل نیازی
شدن از پی لطیفان و به خود نگاه کردن
نه نشان عاشقانست و نه رسم عشقبازی
به کجا برم شکایت؟ بکه گویم این حکایت؟
که تو شمع جمع و آنگه دل اوحدی گدازی
بنشین دمی، که خون شد دل من ز چاره سازی
همه سر بر آستان تو نهادهایم، تا خود
تو رخ که بر فروزی و سر که بر فرازی؟
منت، ای کمر، چه گوی؟ که بر آن میان لاغر
چه لطیف مینمایی! چه شگرف میبرازی!
غرض تو کشتن ماست و گرنه از چه معنی
رخ خوب مینگاری؟ سر زلف میترازی؟
چو رود ز بوسهٔ تو سخنی، سخن نگویم
که حدیث تنگ دستان نبود چنان نمازی
جگر من مسلمان بخوری بدان توقع
که شود به کشتن من دل کافر تو غازی
دل من بسوخت زلف تو، گمان نبرده بودم
که حدیث ما و زلف تو کشد بدین درازی!
من ازین بلا و محنت، نه شگفت اگر بنالم
تو بدان جمال و خوبی چه کنی؟ اگر ننازی
مکنید عیب چندین، اگرش نگاه کردم
که ازو نمیشکیبم،من بیدل نیازی
شدن از پی لطیفان و به خود نگاه کردن
نه نشان عاشقانست و نه رسم عشقبازی
به کجا برم شکایت؟ بکه گویم این حکایت؟
که تو شمع جمع و آنگه دل اوحدی گدازی
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.