هوش مصنوعی: این شعر از اوحدی مراغه‌ای، بیانگر عشق و وفاداری بی‌قید و شرط است. شاعر با تصاویر پراحساسی مانند ریختن خون بر خاک، توفان موج خیال، و ریزش نور از نظر، عشق خود را به معشوق نشان می‌دهد. او حتی با وجود رنج و خونریزی، از عشق خود دست نمی‌کشد و وفاداری خود را تا پای جان اعلام می‌کند. در پایان نیز به لعل لب معشوق اشاره می‌کند که می‌تواند شادی را به شهر بازگرداند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از تصاویر خشن مانند ریختن خون و خنجر می‌تواند برای کودکان نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۸۰۱

باز آمدی، که خونم بر خاک در بریزی
توفان موج خیزم زین چشم تر بریزی

هر ساعتی به شکلی، هر لحظه‌ای بینگی
دوداز دلم برآری، خون از جگر بریزی

گر تشنه‌ای به خونم، حاکم تویی،ولیکن
در پای خویش ریزش،روزی اگر بریزی

مانند آفتابی، کز بس شعاع خوبی
چون دیده بر تو دوزم، نور از نظر بریزی

در شهر اگر نماند شکر، چه غم؟ که روزی
لعل تو گر بخندد، شهری شکر بریزی

بالله که برنگیرم سر ز آستانهٔ تو
گر خنجرم چو باران بر فرق سر بریزی

صد نوبت اوحدی را خون ریختی و گر تو
آنی که می‌شناسم، بار دگر بریزی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.