هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از دوری و فراق معشوق رنج می‌برد و آرزوی دیدار او را دارد. او خود را کمتر از سگی می‌داند که بر درگاه معشوق است و از عشق و اشتیاق به معشوق سخن می‌گوید. شاعر همچنین از رنج‌های عشق و دوری از معشوق می‌نالد و آرزوی وصال با او را دارد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عشق و عرفان است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌تر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۸۱۹

ای بر شفق نهاده از شام زلف خالی
بر گرد ماه بسته از رنگ شب هلالی

چون ماه عید جویم هر شب ترا، ولیکن
ماهی چنان نبیند جوینده، جز به سالی

ما کمتریم از آن سگ کو بر در تو باشد
زان بر در تو ما را کمتر بود مجالی

میخواستم که: جایت بر چشم خود بسازم
از دل نمیروی خود بیرون به هیچ حالی

روزی نبود روزی کان روی را ببینم
ای روز من شب تو، آخر کم از خیالی

از آفتاب رویت من همچو سایه دورم
و آنگاه با رخ تو هر ذره را وصالی

مشتاق آن دهان را صبری تمام باید
کان کام بر نیاید بی‌رنج احتمالی

با خاک آستانت تا خوپذیر گشتم
دیگر نظر نکردم بر منصبی و مالی

از اوحدی بگردان بیداد شحنهٔ غم
تا از غمت ننالد پیش ملک تعالی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.