هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و دلدادگی سخن می‌گوید. شاعر از عشق به معشوق و اسارت در دام عشق او می‌سراید. او از شرم و حیا در برابر معشوق و از نیاز به دیدن روی او سخن می‌گوید. همچنین، شاعر از بی‌قراری و ناله‌هایش در غیاب معشوق و از بی‌توجهی دیگران به حال درونی او می‌گوید. در پایان، شاعر امیدوار است که به مقصود خود برسد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۸۲۴

ای داده بر وی تو قمر داو تمامی
پیش تو کمر بسته اسیران به غلامی

از شرم بنا گوش تو در گوشه نشیند
گر ماه ببیند که تو در گوشهٔ بامی

هر لحظه بدان زلف چو دامم بفریبی
ای من به کمند تو، چه محتاج به دامی؟

گر عام شود قصهٔ ما در همه عالم
چون خاص تو باشیم چه اندیشه ز عامی؟

ای کشته مرا گفتن شیرین تو صدبار
خود روی تو یک بار نبینم که کدامی؟

چون یار گرامی ز در خانه درآید
شاید که کشی در قدمش جان گرامی

بی‌تو به مقامی ننشینم که ننالم
ای نالهٔ دلسوز من، اندر چه مقامی؟

با مدعیان حال نگفتیم، که ایشان
در آتش این سینه نبینند ز خامی

از بخت به مقصود رسد اوحدی این بار
گر پیش خودش بار دهد مجلس سامی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.