هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از سفر درونی و خودشناسی سخن میگوید. او با دیدن آینهای در مسیر، به این درک میرسد که تمام دانش و وجودش در درون خودش نهفته است. شاعر از مخاطب میخواهد که به خودآگاهی برسد و از شراب بقا بنوشد تا به فنا برسد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۸۳۵
باز دوشم ز راه مهمانی
به خرابی کشید و ویرانی
داشت در پیش رویم آینهای
تا بدیدم درو به آسانی
که جزو نیست هر چه میدانم
که ازو خاست هر چه میدانی
دو قدم راه بیش ، نیست ولی
تو در اول قدم همی مانی
هر چه هستیست در تو موجودست
خویشتن را مگر نمیدانی؟
ای که روز و شبت همی خوانم
گر چه هرگز مرا نمیخوانی
زان شراب بقا بده جامی
تا تن اوحدی شود فانی
به خرابی کشید و ویرانی
داشت در پیش رویم آینهای
تا بدیدم درو به آسانی
که جزو نیست هر چه میدانم
که ازو خاست هر چه میدانی
دو قدم راه بیش ، نیست ولی
تو در اول قدم همی مانی
هر چه هستیست در تو موجودست
خویشتن را مگر نمیدانی؟
ای که روز و شبت همی خوانم
گر چه هرگز مرا نمیخوانی
زان شراب بقا بده جامی
تا تن اوحدی شود فانی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.