هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقانه‌ای است که شاعر از جدایی و بی‌توجهی معشوق احساس می‌کند. شاعر از معشوق می‌خواهد که دل او را نشکند و به او توجه کنند. او از غم و اندوهی که هر شب بر دلش می‌نشیند سخن می‌گوید و آرزوی وصال را دارد. همچنین، شاعر به معشوق یادآوری می‌کند که پس از مرگش، قدر او را خواهند دانست.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'سگ گم گشته' ممکن است نیاز به تفسیر و توضیح بیشتری داشته باشند تا برای سنین پایین‌تر قابل فهم باشند.

غزل شمارهٔ ۸۳۶

تو ز آه من ار هراسانی
چون دلم می‌بری به آسانی؟

بر دل ما مکن جنایت پر
که به ترکت کنیم اگر جانی

روز آن نیست ورنه هست مرا
با لبت رازهای پنهانی

دل ما را ز نعمت غم تو
هر شبی دعوتست و مهمانی

نوبت وصل ار به من برسد
راستی نوبتیست سلطانی

گر چه عیدیست مرگ ما بر تو
چون بمیریم، قدر ما دانی

بار من در گل غم افتادی
این زمان خر ز دور می‌رانی

در دلت چون توان که بگذارم؟
گر به پیشان جهی به پیشانی

گفته‌ای: اوحدی کدام سگست؟
سگ گم گشته، کش نمی‌خوانی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.