هوش مصنوعی: این شعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از رفتار نامهربان معشوق شکایت کرده و بیان می‌کند که عشق او باعث افزایش درد و رنجش شده است. او از معشوق می‌پرسد که چرا با وجود عشق و محبتش، این‌گونه با او رفتار می‌کند و باعث ناراحتی و اندوهش می‌شود. شاعر همچنین به زیبایی و لطف معشوق اشاره کرده و می‌گوید که چگونه می‌تواند در برابر این همه جمال و مهربانی مقاومت کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، بیان رنج و درد ناشی از عشق و شکایت از رفتار معشوق نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۸۵۱

باز به قول کیست این جور و ستم که میکنی؟
وین دل و دیدهٔ مرا پر تف و نم که میکنی؟

رنج دل شعیف من گشت فزون ز عشق تو
چون نشود فزون؟ از آن پرسش کم که میکنی

حال دل شکسته را باز پدید میکند
بر رخ زعفران و شم رنگ به قم که میکنی

دوش به طنز گفته‌ای: شاد شو از وصال من
شاد کجا شویم؟ از آن چاره غم که میکنی

طرفه نباشد ار بتو شهر خراب میشود
زین همه قتل و غارت، ای طرفه صنم، که میکنی

مرهم ریش سینه و داروی درد میشود
خنجر «لا» که میزنی، ناز «نعم» که میکنی

روی تو گفت: کاوحدی حسن مرا غلام شد
چون نشوم غلام آن لطف و کرم که میکنی؟
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.