هوش مصنوعی:
این متن به موضوع بخشش و سخاوت در مقابل بخل و خساست میپردازد. شاعر از کسانی که با وجود داشتن ثروت و نعمت، به دیگران کمک نمیکنند و حتی لقمههای زهرآلود میدهند، انتقاد میکند. او بر این باور است که بخشش و کمک به دیگران نه تنها باعث خیر و برکت در زندگی میشود، بلکه از چشم بد نیز دور میماند. شاعر همچنین به اهمیت کمک به نیازمندان و همسایگان تأکید میکند و بخل را عار میداند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم اخلاقی و اجتماعی عمیق است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم انتزاعی مانند 'لقمه زهرآلود' و 'چشم بد' نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت میشود.
در مذمت بخل و بخیلان
خوان اینان که خون دل پالود
ندهد لقمه جز که زهر آلود
زهر بر روی و زهر در کاسه
چون نگیرد خوردنده را تا سه؟
لقمه مستان ز دست لقمه شمار
کز چنان لقمه داشت لقمان عار
کاسهٔ پر پیاز دوغینه
به ز صد منعم دروغینه
دستش ار شربت دگر دهدت
دوغ او داغ بر جگر نهدت
خوردن رزق خویش و منت خلق
زهر خور، نان چه مینهی در حلق؟
آنکه بخشد ازین خسیسان دیگ
روغنی بر کشیده دان از ریگ
تا به باغ تو آفتی نرسد
به کسی از تو رافتی نرسد
خون نظارگی بپالودی
لبش از میوهای نیالودی
با چنین لطف چشم بد ز تو دور
که بهشت آرزوت باشد و حور
بر درختی بدین برومندی
در باغ کرم چه میبندی؟
رو غریبانه سایهای بر ساز
یا بیفشان و حلقها ترساز
دو سه سیب ار بما فرو دوسد
به از آن کانچنان همی پوسد
میوه چون هست، مایهای برسان
هم به همسایه سایهای برسان
عنبت سرخ گشت و عنابی
رخ چرا چون بنفشه میتابی؟
خوشهای چونکه در نکردی باز
هم ز بالای در فرو انداز
چون مجال کرامتی باشد
بستن در غرامتی باشد
تا بهارست میوهای میده
هم زکوتی به بیوهای میده
جودکی خواند این صفت را دین؟
بخل را نیز عار باشد ازین
ندهد لقمه جز که زهر آلود
زهر بر روی و زهر در کاسه
چون نگیرد خوردنده را تا سه؟
لقمه مستان ز دست لقمه شمار
کز چنان لقمه داشت لقمان عار
کاسهٔ پر پیاز دوغینه
به ز صد منعم دروغینه
دستش ار شربت دگر دهدت
دوغ او داغ بر جگر نهدت
خوردن رزق خویش و منت خلق
زهر خور، نان چه مینهی در حلق؟
آنکه بخشد ازین خسیسان دیگ
روغنی بر کشیده دان از ریگ
تا به باغ تو آفتی نرسد
به کسی از تو رافتی نرسد
خون نظارگی بپالودی
لبش از میوهای نیالودی
با چنین لطف چشم بد ز تو دور
که بهشت آرزوت باشد و حور
بر درختی بدین برومندی
در باغ کرم چه میبندی؟
رو غریبانه سایهای بر ساز
یا بیفشان و حلقها ترساز
دو سه سیب ار بما فرو دوسد
به از آن کانچنان همی پوسد
میوه چون هست، مایهای برسان
هم به همسایه سایهای برسان
عنبت سرخ گشت و عنابی
رخ چرا چون بنفشه میتابی؟
خوشهای چونکه در نکردی باز
هم ز بالای در فرو انداز
چون مجال کرامتی باشد
بستن در غرامتی باشد
تا بهارست میوهای میده
هم زکوتی به بیوهای میده
جودکی خواند این صفت را دین؟
بخل را نیز عار باشد ازین
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت
گوهر بعدی:در بیرونقی شعر و کساد آن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.